بحران دستمزد: قرائت های ضد اوبامایی در ایران
۲۰ بهمن ۱۳۹۲/میکائیل جلالی؛ رئیس جمهور ایران چهارشنبه  شب برای مردم ایران سخن گفت. حتی در اتفاقی نادر و البته تقدیربرانگیز به سبب اشکلات  پیش آمده در توزیع  سبد کالا عذرخواهی کرد و عذرخواهی از مردم را مایه افتخار دانست. او همچنین از اصلاح ساختارهای تامین اجتماعی و مالیاتی و قصدش برای مبارزه با فساد  سخن به میان آورد تا برای لحظاتی  امیدوار شویم که قرار نیست دولت فعلی مسیر دولت قبلی را پیگیری کند. با این حال او هم  به یکی از بحرانهای اساسی کشور یعنی سطح پایین دستمزدهای طبقه کارگر و اختلافات  طبقاتی ناشی فزاینده میان این طبقه با طبقات بالادستی متشکل از بیشتر دولتمردان و… اشاره‏ای نکرد تا متوجه باشیم چه احمدی‏نژاد چه روحانی  و یاران اقتصادی آنها  از درکی ساختاری برای حل بحران رو به تزاید فقر طبقه کارگر ایران عاجز بوده و هستند. 

چهارشنبه هفته پیش اما همتای آمریکایی روحانی در سخنرانی سالیانه‏اش در کنگره اظهارتی مفصلی داشت که  بین جریانهای سیاسی ایران  و رسانه‏های وابسته به آنها  تنها تا جایی به آن واکنش نشان داده شد که مربوط به توافق ژنو می‏شد. واکنشهایشان هم که از الگوی ثابتی پیروی می‏کند: ‏بحران‏زی‏های جناح راست تنها بر اینکه او در این سخنرانی از آمادگی کشورش برای به‏کارگیری همه گزینه‏ها و تحریم بیشتر علیه ایران  در ‏صورت دسترسی به توافق دراز مدت هسته ای با ایران سخن گفت تند نوشتند و تاختند و اینها را نشانه بی‏فرجام بودن توافق ژنو دانستند و در طرف ‏دیگر اصلاح‏طلبان صراحت اوباما در اعلام وتو کردن هر نوع لایحه تحریم بیشتر را نشانه قاطعیت وی درباره تداوم روند دیپلماسی با ایران دانستند ‏و دلیل اظهارات تهدید‏آمیزش را اقناع افکار عمومی داخلی اوباما و کنترل جمهوری‏خواهان  عنوان کردند. 
 
اما ای كاش كسی بود كه به كارگران ایرانی می‏گفت رسانه های ایران به بخش عمده‏ای  از سخنان اوباما كه اتفاقا به حل مشكلات طبقه كارگر آمریكا ‏اختصاص داشت، توجهی نكردند! اكنون می‏پرسید که در میانه کارزار تفسیر صرفا هسته‏ای سخنرانی اوباما در کنگره،آیا می توان غیراز اینکه «اگر اوباما روزی همه تحریمها را بردارد، شرایط اقتصاد ایران به حالت طبیعی برخواهد گشت و وضع معشیتی کارگران ایران  هم بهبود می یابد» چیز دیگری گفت؟ جواب کوتاه به  سوال  این است: كارگران روزگار نبود تحریمها را هم دیده‏اند و آن روزها هم همیشه پشت تورم دویده‏اند و عموما اسیر غول فقر بوده‏اند. ‏
كارگران محروم ایران روزها در تب و تاب این موضوع بوده و هستند كه آیا مشمول سیاستهای تسكینی-‏ اعانه‏ای- دولت جدید خواهند بود یا نه. عده‏‏ای هم كه این کمک‏ها شامل حالشان شده‏است،  باید در صف‏هایی بایستند كه آنها را به سبب فقرشان دست‏نشان می‏كند و در نهایت برنج  بی‏کیفیت غیرایرانی و  گوشت و مرغ منجمد به دستشان داده می‏شود تا باردیگر یادشان بیاید که غذای خوب و با کیفیت  به مقامات رده بالای دولتی و کارفرمایان اختصاص دارد.
 
این  تب وتاب و  دست‏نشان شدن و یاد‏آوری فقر برای طبقه کارگر ایرانی  البته شاید از توزیع سیب‏‏زمینی رایگان  در روزهای احمدی‏نژاد كمتر آزاردهنده باشد اما  روی‏هم رفته این طبقه عادت كرده است كه در مسیر حل معضلات ‏ساختاریشان از هر دو جریان نخبه‏گرای سیاسی فعلی تنها اقدامات مقطعی تسكینی و نه ساختاری  ببیند. با  دیدن ‏اینكه ساختارهای اقتصادی این کشور عموما  برای حیف و میل بیت‏المال توسط  اتحاد كارفرمایان و جریانهای سیاسی طراحی شده است، ظاهرا برای کارگران چاره‏ای نمانده است جز  نفرین و فحاشی  در مجامع دوستانه و در نهایت در تاکسی و اتوبوس  و در نهایت در بدترین حالت به  اعتصابهای بی سرانجام منجر می شود.
 
اوباما: گذر ازاعانه دهی به سوی افزایش دستمزدها
اما در آن سوی جهان  محورهای اصلی  سخنان اوباما در حوزه اقتصادی اینها بودند: تا‏کید بر توسعه برنامه‏های بیمه‏ای و بهداشتی، تاكید بر حل بحران دستمزد كارگران از طریق تعیین دستمزد حداقلی كارگران ‏و پیشبرد فرانید تسیهل جذب مهاجران در آمریكا، لزوم توسعه هر چه بیشتر تولید انرژی از منابع پاک و تجدیدد شونده  و در نهایت تاكید بر گسترش آموزش و ایجاد مراكزی برای   پیوند دادن بیشتر دانشگاه و مراكز ‏صنعتی  آن . اوباما در برابر کنگره‏ای سخن می‏گفت که با ‏اکثریت متعلق به جمهوری‏خواهان در ایجاد موانع در راستای پیشبرد برنامه‏های‏ رفاهی وی سنگ تمام گذاشته است و حتی چندی پیش کار بخشهایی از دولت ‏فدرال را به تعطیلی کشاند٬ با این حال اوباما بدون ترس از بهانه‏گیری جمهوریخواهان به شكاف بزرگتر شده طبقاتی اعتراف كرد و رسما ‏طرف طبقه‏ ندار كارگران و كارمندان ایستاد و از زبان آنها سخن گفت تا از خود تصویر رئیس‏جموری قاطع را نشان داده باشد كه اهل عقب‏نشینی ‏در برابر لفاظی‏های رقبا نیست و همچنان طرح های ساختاری و نه تسكینی برای  بهتر شدن معشیت كارگران آمریكایی را در سر می‏پروراند و بخشی از ‏آن را تا كنون عملی كرده است و  به زودی بخش دیگری از آن را عملی خواهد كرد.‏
 
اعتراف  جسورانه به روند فزاینده شكاف غنی و فقیر  مقدمه‏ای بود برای  اعلام بی‏باكانه این خبر از سوی اوباما  كه  حتی اگر كنگره با وی ‏همراهی نكند،‌ او از ماه آینده از اختیاراتش استفاده خواهد كرد تا حقوق بخش هایی از كاركنان  دولت فدارل را به حداقل دستمزد ساعتی10 دلار ‏و10سنت برساند تا به قول خودش  كسانی  که ظرفهایی سربازان امریكایی را می شورند، در فقر نباشند.‏
 
تمركز اوباما بر روی فقر طبقه كارگر و اصرار بر حل ساختاری این بحران كه چنگ به چهره سرزمین فرصتهای برابر و رویای امریكایی  میزند، روشن ‏می‏سازد كه برخی از آمارهای نشان دهنده پیشرفت امریكا در مسیر حل بحران  مالی (مثلا دستیابی به كمترین میزان بیكاری در طول پنج سال گذشته ‏یا اینكه  برای اولین بار در طول یك دهه گذشته  رهبران  تجاری سراسر جهانی اعلام كرده اند دیگر چین جایگاه شماره یك سرمایه‏گذاری در جهان ‏را ندارد و این مقام اكنون برای امریكا است) ننتوانسته اوباما و همفكران او در جناح چپ‏گرای دمكراتها را فریب دهد. 
 
بی‏جهت نیست كه اوباما در ‏ابتدای سخنرانیش به این آمارها اشاره كرد اما  بلافاصله مسیر سخنرانیش را به سوی معضلات طبقه كار‏گر و لزوم حل  بحران دستمزدهای آنان ‏‏ برد. در واقع اوباما  با به رسمیت شناختن این بحران به استقبال حل این مشكلات آن هم به صورتی ساختاری و نه از طرق روش های تسكینی رفته ‏است. بر خلاف گرایشات لیبرتاریانیستی جمهوری‏خواهان كه تعیین حداقل دستمزد برای كارگران را مانع توسعه كسب و‏كار بر حسب روابط بازار ‏آزاد و ار مصادیق دخالت  دولت در اقتصاد می‏دانند، اوباما به خوبی دریافته است كه ادبیات حاكم بر جمهوری خواهان دوای درد حدود 50 میلیون آمریكایی‏ای  نیست كه بر اساس آمار‏ها ‏زیر خط فقر  زندگی می‏كند. درحالی  كه همه این تعداد هم بیكار نیستند. 
 
اوباما به خوبی می‏داند بحران دستمزد به گسترش فقر و تحدید و تضعیف ‏طبقه متوسط آمریكا خواهد انجامید. طبقه‏ای كه  پویایی آن سرمایه اصلی انسانی آمریكا در مسیر توسعه اقتصادی و همچنین تداوم و حفظ سنت های دمكراتیك ‏آمریكا را فراهم می آورد. در حالی كه جمهوریخواهان مانند همفكران ایرانی در دولت های ایران  تاكید می‏كنند كه  افزایش سطح حداقل دستمزدها ‏اقدامی علیه افزایش تولید است، اوباما و همفكرانش به خوبی همسو با اقتصادانان مستقل می‏دانند كه  تضعیف طبقه متوسط از طریق عدم پرداخت ‏دستمزد مناسب به آنها اولا در همان حوزه اقتصاد بر عواملی چون بهره وری،  گسترش فساد و همچنین كاهش تقاضای داخلی برای خرید و درنتیجه  ‏كاهش  میزان تولید خواهد  گذاشت. 
 
بماند كه  بحران دستمزدها در گره با سیاستهای تنگ‏نظرانه مهاجرتی جمهوریخواهان می‏تواند زمینه‏ساز ‏جنبش های اعتراضی گسترده شود. اوایل آذر ماه بود كه مردم  شهر نیویورک در اعتراض نسبت به وضعیت حقوق و ‏دستمزد تظاهراتی ‏به راه انداختند  و نارضایتی خود را از اینكه  بدون دریافت کمک های دولت قادر به تامین هزینه‏های زندگی با حقوق و دستمزدهای کنونی نیستند،اعلام کردند.همچنین در اوایل شهریورماه امسال  نیز هزاران کارگر فست فودها در 60 شهر آمریکا دست به اعتصاب سراسری زدند و خواستار افزایش سطح دستمزد به 15 دلار در ‏‏هر ساعت شدند. سطح ‏حداقل دستمزد در ‏آمریکا آخرین بار در 24 جولای 2009 تعیین شده و این رقم هم اکنون 7.25 دلار در هر ساعت است. ‏بر اساس تازه ترین تحقیق انجام شده توسط ‏دانشگاه‏های کالیفرنیا و ایلینویز اکثر کارگران آمریکایی که در فروشگاه‏های زنجیره‏ای و فست فودها ‏کار می کنند در فقر به سر می‏برند و به کمک ‏های مالی دولت نیاز دارند. ‏
 
به این ترتیب برخلاف بسیاری از جمهوری‏خواهان كه ساده‏انگارانه فكر می‏كنند در فضایی كه كمونیسم بیش از دودهه است فروپاشی كرده بحران ‏دستمزدها قابلیت  تحریك و بسیج كنندگی طبقه كارگر برای شكل‏دهی به جریانات ضد سرمایه‏داری ندارد، اما اوباما دوراندیشانه و جامعه‏شناسانه ‏ماهیت جنبشهایی چون 99 درصدی را دریافته است و به فكر راهكاری ساختاری برای كم كردن از گستره فقراست. 
 
اگرچه جنبش 99 درصدی ‏اكنون فرو خفته است اما اوباما در سایر نظرسنجی‏هایی كه نشان از كاهش محبوبیت او به 43 درصد را نشان می‏دهد، آگاه است. البته این را هم ‏خوب می‏داند كه كنگره جمهوریخواهان وضعش بدتر از اوست چراكه نظرسنجیها از محبویت 13درصدی به كنگره گزارش می‏دهند. اگر دیدی ‏ساختاری و فراحزبی داشته باشیم متوجه می‏شویم كه كاهش محبوبیت كمترین اثرش باخت در فلان انتخابات است و اثر اصلی آن در واقع بی ‏اعتمادی به نظام سیاسی است. اوباما می‏داند كه اگر با این اختلاف چشمگیر از رقیب پیش است، به جهت اصرار بر حل معضلات ‏اقتصادی مردم عادی از طریق دخالت در بازار آزاد  بوده است تا تا تعداد كمتری در شكاف طبقاتی بغلتند. اوباما به خوبی ‏می‏داند كه  ژست جمهوری‏خواهانه برای تشكیل خیریه‏هایی كه به فقرا غذا می‏دهد، چاره اساسی برای پركردن این شكاف نیست و حتی خیریه‏گرایی ‏می‏تواند توجیه‏گر فقر و افزاینده آن باشد. ‏
 
جمهوریخواهان ایرانی
در این مقال هدف ارائه تصویری كامل از نظریات  اقتصادی اوباما نیست بلكه توجه رئیس جمهور قوی‏ترین اقتصاد جهان بر روی وضع معشیتی كارگران و ‏تلاش برای حل ساختاری آن  باید برای سرمداران كشور ما قابل توجه باشد. متاسفانه دولت ها در ایران از هر جناح سیاسی كه باشند در حوزه اقتصادی ‏مانند تندروترین جریانات افراطی جمهورخواه در آمریكا همیشه در چالش تعیین دستمزد میان كارگر و كارفرما  طرف كارفرمایان ایستاده‏اند. البته ‏دولت احمدی نژاد در مسیر کاهش نقش کارگران و تحقیر آنها نقشی تاریخی و به یاد ماندنی دارد. ‏
 
علی اکبرسیارمه از اعضای هیات مدیره کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران ایران با اشاره به افزایش تعدادنمایندگان دولت درشورای تعیین مزد درسال 86، اخیرا(9 بهمن)به ایلنا گفت: ترکیب شورای تعیین مزد ‏دردولت آقای احمدی‌نژاد به قصدافزایش قدرت چانه زنی دولت درمذاکرات مزدی تغییر داده شد که به نابودی اصل سه جانبه‏گرایی وحاکمیت مطلق ‏دولت وکارفرمایان دراین شورا منجرشده است‎.‎
سیارمه در ادامه تصریح کرده است که حتی اگرترکیب شورای عالی کاربه حالت ‏اولیه‌اش بازگردد (۳ نماینده کارگر، ۳ نماینده کارفرماو ۳ نماینده دولت)، دولت وکارفرما درعمل همیشه دارای منافع همسوهستند و بازهم نمایندگان ‏کارگری دست پایین راخواهند داشت.‏
 
دولت های ایران در مسیر همراهی با طبقه كارفرمایان دست به تضعیف، تحقیر و حتی ارعاب حركات سندیكالیستی كارگران و گاهی دست به ‏توزیع اعانه‏ زده‏اند. گاهی این اعانه‏ها در حد طرح هایی چون سهام عدالت، وامهای زودبازده و حتی مسکن مهر هم گسترش می‏یابد و گاهی در حد ‏سبدی از کالا کوچک می‏شود.
 
اما هیچ كدام از این مسكن‏ها درمان بنیادینی برای معشیت كارگران ایرانی نیست. چراکه اتحاد جادویی كارفرمایان و دولت ‏همیشه چنان دست به موازنه  تورم و ارزش دستمزدهای كارگران می‏زند كه در نهایت كارفرمایان به میزان نزدكیشان به منابع و مقامات دولتی  ‏بیشتر منتفع شوند و كارگران همچنان در مرز جان به در بردن و استیصال به سر می‏برند. در حالی که اتحاد كارفرمایان و به نام حمایت از تولید به ‏نوعی تورم را  تقدیس می‏كنند و از این طریق خود را فربه‏تر می‏سازند،‌ کارگران ایرانی با دستمزدهای رو به كاهشی که اكنون ماهیانه در حدود 200 ‏دلار است حتی از کارگران برخی کشورهای توسعه نیافته هم عقب‏تر مانده‏اند و نحیف‏تر شده‏اند.
 
 دوران دولت  قبل البته گذشت اما خدمات متقابل ‏احمدی نژاد و ثروتمندان که نمونه‏های کوچکی از آن با دستگیری بابک زنجانی‏ها و مه‏آفرید خسروی و فرار خاوری‏ها برای مردم ایران آشکار شده ‏است، پژوهش های جدی آکادمیک می طلبد. ترکیبی از طرح‏های پوپولیستی در حوزه اقتصاد می‏تواند در نهایت به کام ثروتمندان  تمام شود و  حجم نقدینگی در ‏گردش کشور را به حدی بالا ببرد که اگر به هر حوزه اقتصاد کشور وارد شود، سبب ایجاد حباب مالی و ترکیدن آن در کوتاه مدت و بیرون زدن ‏بخشی از فساد و تعفن این غول  نقدینگی شود. ‏
 
اصلا لازم نیست دراین حالت به ضریب‏جینی توجه کنید و بگویید شکاف غنی و فقیر در ایران  افزایش یافته است. به صورت كاملا ‏عینی و بدون محاسبات پیچیده آمارمحور كافی است توجه كنیم كه  حجم نقدینگی بالاتر رفته اما این افزایش هیچ تاثیر در افزایش قدرت خرید طبقه ‏کارگر نداشته بلکه قدرت خرید آنان روز به روز کمتر شده است اما در مقابل حجم واردات کلاهای لوکسی چون خودروهای  بسیار گران قیمت، ‏گوشی های همراهی که  قیمتشان به اندازه پول رهن کارگران اجاره‏نشین افزایش یافته  است. به این ترتیب  هر بی سوادی می تواند بفهمد که کارگران و ‏کارمندان ایرانی و در مجموع  قشر فقیر در این کشور در حد مشتی محتاج اعانه‏بگیر تقلیل یافته‏اند و بی‏اعتبار شده‏اند. این حس بی‏اعتباری که ‏خشم ناشی از آن گاه و بیگاه در شکل اخبار مربوط به اعتصاب و اعتراض کارگران فلان و بهمان کارخانه  رخ‏نمایی می‏کند، زمانی تشدید می‏شود ‏که کارگران به وضوح  مشاهده می‏کنند در حالی که فرزندان و همسرانشان از سوء تغذیه و سوءدرمان رنج می‏کشند، مالیاتشان مرتبط از حقوق  ‏نحفیشان کسر می‏شود، اما در سوی دیگر کارفرمایانشان به انحاء مختلف و به طور خاص به واسطه نزدیکی به منابع دولتی از مالیات می‏گریزند،  کارفرمایان به ‏راحتی وام های بی‏پشتبانه از بانک های می‏گیرند و پس نمی‏دهند اما کارگران اگر بتوانند وام مسکنی بگیرند و از دادن اقساطش بر نیایند، بانک ها در مصادر كردن خانه‏های فقرای درمانده از دادن وام مسکن شك نمی كنند. 
 
در حالی که ‏خانواده‏های کارگران به جهت فقر هر روز خانه‏های  کوچکتری اجاره می‏کنند، اتحاد مقدس کارفرمایان-بازرایان و مدیران رده بالای دولتی در ‏بهترین مناطق ویلاسازی می‏کنند و در آپارتمانهای رویایی ناشیانه ادای اشراف‏زادگان اروپایی را در می‏آورند. در حالی که  بسیاری از کارگران ‏تحصیل می‏کنند یا دوره‏های فنی  تخصصی می‏گذارند تا مسوولیتهای واگذار شده به آنها را به حرفه‏ای‏ترین شکل ممکن پاسخگو باشند، فرزندان ‏بی‏استعداد و عمدتا فاسد اتحاد مذكور مشاغل رده بالا را فتح می‏کنند و متبخترانه حکم اخراج زیردستان حرفه‏ایشان را می‏دهند. 
 
كارگران اگر برای ‏دستمزدهایشان اعتصاب كنند، مانند كارگران معدن چادرملو با خطر زندانی شدن و امنیتی شدن پرونده‏هایشان روبرو می‏شوند تا دولت‏ها با هر گرایش ‏و شعاری كه دراین كشور هستند، اثبات كرده باشند كه  در هرصورت تمام قد در كنار  كارفرمایان ایستاده‏اند.‏
 
برای فهم  بهتر  چگونگی كنسرت هماهنگ دولت و  كارفرمایان سخنان دبیر خانه کارگر تهران  روشن گراست: اسماعیل حق‌پرستی با بیان اینكه ‏تجمیع عقب افتادگی‌های مزد کارگران طی سالیان گذشته به نقطه‌ای رسیده است که ‏اگر امسال دستمزد کارگران ۱۰۰ درصد افزایش یابد، تازه به ‏نقطه برابری با تورم رسیده است‎، می افزاید: اگرچه بخش عمده‌ای از مشکلات اقتصادی کشور مربوط به سوءمدیریت ‏دولتمردان در کنترل قیمت‌ها ‏و مهار تورم بوده است، اما همواره در آستانه تصویب مزد کارگران بر تاثیر افزایش مزد بر ‏تورم تاکید می‌شود.
به گفته حق‏پرستی، تکرار این روند باعث شده است که دستمزد کارگران بر خلاف ماده ۴۱ قانون کار (که بر ‏تناسب دستمزد و تورم تاکید دارد)، هر ‏سال با مقداری فاصله از تورم تصویب شود که با تجمیع این اعداد اکنون به ‏اندازه یک دستمزد کامل از تورم جا مانده است‎.‎
 
كارگران ایرانی  یا باید  تسلیم برنامه های اعانه ای باشند یا اگر به دنبال دستمزدهاییی در حد استانداردهای یك زندگی  عادی حركات ‏سندیكالیستی  از جمله اعتصاب  سامان دهند،  باید منتظر اتهاماتی از سوی كسانی باشند كه هر روز در روزنامه‏ایشان به  كاپیتالیسم و ‏سرمایه‏سالاری در غرب  ناسزا می‏گویند. این در حالی است كه كاپیتالیسم غربی چند دهه است که باتوسعه  سامانه های رفاهی  و ‏همچنین به رسمیت شناختن  و بازی دادن به واحدهای مردم نهاد نظارتی(عمدتا احزابی با گرایشات سوسیالیستی، سندیكاها و ...)  به تعاملی معنادار و غیر تقابلی با كارگران خود رسیده است.  در غرب امروز احزاب با گرایشات ‏شبه سوسیالیستی  در هماهنگی با سندیكاهای كارگری به دولت ها فشار می‏آروند و آن ها را به  بالا بردن دستمزدها راضی می‏كنند و به دنبال اعانه‏گیری ‏از دولت نیستند. نمونه اخیر این حركت موافقت آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان در 30 آبان  با افزایش حداقل سطح دستمزد‏ها بود مركل  با اینكه  ‏حزب او(محافظه کار) برنده انتخابات شده بود اما نتوانسته اكثریت لازم را برای تشكیل دولت ائتلافی  به دست آورد، مجبور با ائتلاف با سوسیال ‏دموکرات و در نتیجه تن دادن شرط آنها برای افزایش دستمزدها شد.
جهانگیرزاده: فیلم سه قهرمان داشت، « مرتضوی»، « لاریجانی» و هنرمندی «بابک زنجانی» به‌عنوان نقش افتخاری و غایب فیلم.
۲۳ بهمن ۱۳۹۲/همه چیز از بامداد روز یکشنبه 17 بهمن 91 شروع شد. «محمود احمدی‌نژاد» در ادامه تردستی‌‏های سیاسی خود این‌بار می‌خواست برگ برنده‏‌ای برای خاندان لاریجانی رو کند و به‌همین‌خاطر فیلمی دست‌وپا کرده بود تا بتواند سطح کشمکش‌‏های سیاسی در کشور را به سمت و سوی تازه‏ای سوق دهد.

فیلم سه قهرمان پیدا و پنهان داشت، «سعید مرتضوی»، «فاضل لاریجانی» و هنرمندی «بابک زنجانی» به‌عنوان نقش افتخاری و غایب فیلم. فیلم که در صحن علنی مجلس برای نمایندگان نمایش داده شد، یخ خیلی از مسایل آب شد و برخی ناگفته‌ها از پرده برون افتاد. 17 بهمن 91 در واپسین ماه‌های حضور احمدی‌نژاد در قدرت، فاصله‌ها میان طیف‏‌های مختلف جبهه اصولگرایی مشخص‌‏تر می‌شد، چنانچه مجلس اصولگرای نهم این‌بار تمام‌قد «نه» بزرگی به «احمدی‌نژاد» گفت و سر آخر یک هفته بعد ماجرای برنامه‌‏ریزی‌شده حمله به سخنرانی «علی لاریجانی» در 22 بهمن قم اتفاق افتاد.

 آن هم بر اساس یافته‌های کمیته تحقیق‌وتفحص مجلس، با اطلاع بسیاری از دستگاه‌های امنیتی شهرستان و حتی مشارکت برخی از نمایندگان و شخصیت‌های متنفذ استان. البته برخی نمایندگان اصولگرای نزدیک به «محمود احمدی‌نژاد» هم سنگ‌تمام گذاشته بودند و بعدها کمیته حقیقت‌‏یاب حادثه 22 بهمن قم، شواهدی رو کرد که از سخنرانی‏‌های هدایت‌شده و‌ برانگیزاننده برخی نمایندگان در مسجد «اهل بیت» حکایت می‌کرد؛ آن هم درست چندروز مانده به ایراد سخنرانی لاریجانی در قم.

 حالا «جواد جهانگیرزاده» از نمایندگان نزدیک به «علی لاریجانی» که سال گذشته در جایگاه هیات‌رییسه می‏‌نشست و همان روز از سوی «لاریجانی» به شهادت گرفته شد، درباره پشت‌صحنه ماجرای پخش آن فیلم حرف‏‌های تازه‏ای زده، حرف‏‌هایی که شاید بخش‌های پنهان ماجرا را برای مخاطب بازگو کند. او البته با وجود تایید اینکه هدف احمدی‌نژاد از پخش فیلم، تخریب خاندان لاریجانی بوده، نقطه مغفول‌مانده را عدم‌رسیدگی به ماجرای مطرح‌شده درباره «فاضل لاریجانی» می‌داند. حالا پای دو بازیگر اصلی فیلم آن روز احمدی‌نژاد‌ گیر است، «بابک زنجانی» در گوشه اوین است و گویا سرمایه‏‌اش کفاف بدهی به وزارت نفت را نمی‌دهد. «سعید مرتضوی» هم دیر یا زود باید به‌خاطر یکی از چند پرونده تخلفش راهی دادگاه صالحه شود.

اما تکلیف یکی از شخصیت‌های فیلم آن روز هنوز مشخص نیست، «فاضل لاریجانی» آن روزها در یکی، دو گفت‌وگو منکر فیلم شد و در جایی هم آن را «پاپوش» نامید اما هنوز هیچ کمیته‏‌ای صحت و سقم سفارش «ب. ز» نزد مرتضوی از سوی او را بررسی نکرده، یا اگر بررسی کرده نتایج آن به گوش ما نرسیده است.

‌ماجرای روز یکشنبه 17 بهمن 91 دقیقا از کجا شروع شد؟ 
داستان به خیلی پیش‌تر از این روز برمی‌گردد، جایی‌که برخی نماینده‌ها دنبال جمع‌آوری امضا برای حمایت از سعید مرتضوی بودند. آنها می‏‌گفتند که مساله شخص مرتضوی در میان نیست و ماجرا به حمایت نمایندگان از سازمان تامین‌اجتماعی بازمی‌گردد. اتفاقا به همکار عزیزی از مجلس که این کار را انجام می‌داد و دوستی از سازمان مدیریت و برنامه‏‌ریزی بارها گفتم که جمع‌کردن امضا برای مرتضوی به نفع نمایندگان نیست.

‌منظورتان همان همکار عزیزی که اتفاقا فامیل‌شان هم «عزیزی» است؟ 
 (خنده)

‌اصلا چه دلیلی داشت که نماینده‌ها در پی امضا برای حمایت از مرتضوی باشند؟ 
هیچ، به آنها گفتم که اتفاقا این امضاها می‌تواند به ضرر مرتضوی تمام شود، چون حساسیت نمایندگان مجلس نسبت به مرتضوی بالا بود و شاید نتیجه عکس می‌داد.  البته خیلی هم نتیجه عکس نداد و تا جایی که یادم هست بیش از صد امضا پای نامه حمایت از مرتضوی رفت. 
به هر شکل هزینه‌کردن نمایندگان و مجلس برای یک شخص، بدون شک کار اشتباهی بود.

‌ماجرای جمع‌آوری امضا برای مرتضوی به گوش آقای لاریجانی هم رسیده بود؟ 
بله، رییس مجلس در آن زمان مخالف جمع‌آوری امضا برای مرتضوی بودند و می‌گفتند هرگونه تخریب جایگاه مجلس به صلاح نیست. استدلال این بود که مجلس محل آمال مردم است. قرار نیست از این عدالتخانه برای اشخاص خاص هزینه شود. به‌همین‌خاطر تلاش کردند که این اتفاق نیفتد. صرفا توصیه‌هایی کردند. در چنین شرایطی یا افراد توصیه را می‌پذیرند یا نه. جمع زیادی همیشه حرف ایشان را قبول دارند اما حرف استراتژیک آن روز آقای لاریجانی موردتوجه واقع نشد. 

خب برگردیم به زمینه‌هایی که در نهایت به ماجرای پخش فیلم منتهی شد. 
بله، یکی از مسوولان تامین‌اجتماعی که در مجلس کار می‌کرد حضوری به من گفت که مرتضوی تمایل دارد خدمت آقای لاریجانی برسد و مواردی را توضیح دهد و از من خواستند زمینه‌‏ای فراهم شود تا دیدار میسر شود. حتی یک‌بار که تماس گرفتند در ارومیه بودم. 

و شما چه کردید؟ 
من این کار را نکردم تا دوباره تماس تلفنی گرفتند. آن‌ور خط یکی می‏‌گفت که آقای مرتضوی می‌گوید به ایشان ظلم شده و باید هر طور شده با آقای لاریجانی حرف بزند. من هم مترصد فرصتی شدم تا مساله را با آقای لاریجانی در میان بگذارم. بار اول در جلسه جمعی بودیم و من هم بی‌‏آنکه بقیه متوجه شوند کلیت ماجرا را گفتم و ایشان هم واکنشی نشان ندادند و فرصتی برای پاسخگویی فراهم نشد. بار دوم که من و ایشان در یک جلسه دو نفره بودیم، مساله را مطرح کردم و آقای لاریجانی هم صریح نفی کردند. گفتند حاضر نیستند هیچ‌گونه قراری را بپذیرند و جلسه‏ طوری تنظیم شده که مرتضوی باید پاسخگوی مطالبات نمایندگان باشد و دیدار رییس مجلس در چنین شرایطی درست نیست. 

آقای مرتضوی به‌جز شما نماینده دیگری را هم واسطه کرده بود؟ 
بعدها شنیدم که مرتضوی، درست دو روز مانده به روز استیضاح با یکی از دوستان نماینده حرف زده که نگران حوادثی است که احتمال دارد در روز جلسه استیضاح وزیر کار پیش بیاید و باز هم اصرار کرده بود که با آقای لاریجانی حرف بزند. 

محتوای درخواست دیدار چه بوده؟ 
من به واسطه این را شنیدم اما می‏‌گفتند که مرتضوی به یکی از دوستان نماینده ابراز نگرانی کرده که نمی‌توانند با آقای لاریجانی تماس بگیرند. 

درباره اکران فیلم، دولت به شما توضیحی داده بود؟ 
آن روز ما اطلاع پیدا کردیم که احمدی‌نژاد فیلمی آورده اما دولت به ما چیزی اعلام نکرده بود، ما خودمان از شواهد و قرائن فهمیدیم. 


اما حراست مجلس که سفت و سخت است و عبورومرورها چک می‌شود. 
بحث حفاظت ریاست‌جمهوری مطرح بود، آنها- نمایندگان دولت- شرایط اتاق فرمان برای پخش فیلم را بررسی کرده بودند اما به مجلس فرصت ندادند که دوستان ما در اتاق فرمان اصلا بفهمند ماجرای فیلمی که آورده‌اند چیست؟ فقط شنیدیم که از دولت آمده‌اند و مستقر شده‌اند. 

و شما هم شک کردید؟ 
این مساله ذهنیت‏‌هایی برای ما ایجاد کرد. من بیشترین ترددها را به اتاق فرمان داشتم و این بررسی زودهنگام نمایندگان دولت متعجبم کرد. 

پس اینطور که معلوم است شما دیرتر از آقای لاریجانی در جریان واقعیت قرار گرفتید، آقای لاریجانی از صبح زود مساله را می‌دانستند و شما پس از بازدید از اتاق فرمان؟ 
بله، بعدها فهمیدم ایشان پیش از جلسه آن روز در جریان بودند اما خیلی آرام برخورد می‌کردند و گفتند اجازه دهید اگر تخلفی در خانواده من اتفاق افتاده در انظارعمومی مطرح شود. می‏‌گفتند طرفدار تخلف نیستم و اگر مطالبه‏‌ای داشته باشند، این تخلف آثار مثبتی نه برای من دارد و نه برای مجلس. کار درستی هم نیست، اگر یکی از نزدیکان من هم تخلفی کرده باید با او مانند دیگر شهروندان حسب قانون برخورد شود. 

این حرفشان تاییدی بود بر اینکه کار «فاضل لاریجانی» تخلف بوده؟ 
از خود فیلم اطلاعی نداشتند و می‌دانستند که فقط فیلمی بوده. می‏‌گفتند منعی برای مطرح‌شدن موضوع ندارم اگر تخلفی از سوی خویشاوندان من صورت گرفته، پیگیری می‌کنم تا با متخلف برخورد شود. 

و جلسه به بعدازظهر کشید... 
بله بین دو جلسه خدمت آقای لاریجانی رسیدم، خیلی نگران بودم. 

نگران محتوای فیلم؟ 
نه، از تنش‌های ناشی از پخش فیلم می‏‌ترسیدم. از مشی شخصی آقای لاریجانی مطمئن بودم، بارها با ایشان سفر رفته بودیم و حتی یک‌بار که کربلا بودیم، متوجه شدم که در همان زمان دو پسر و دختر ایشان هم کربلا هستند، اما به‌جای آنکه از امکان پرواز اختصاصی و همراه با رییس مجلس استفاده کنند، ثبت‌نام کرده بودند و مانند افراد عادی راهی آنجا شده بودند. هیچ‌گاه ندیدم آقای لاریجانی از منابع بیت‌المال استفاده غیرمنطقی کنند. به‌همین‌خاطر مطمئن بودم. 

وقتی ماجرای پخش فیلم احمدی‌نژاد علنی‏‌تر شد، نماینده‏‌ای هم بود که بخواهد پادرمیانی کند؟ یعنی اصولا ایده‌ای مطرح شد که با گفت‌وگو جلو پخش فیلم گرفته شود؟ 
«حجت‌الاسلام ابوترابی» با احمدی‌نژاد حرف زد و گفتند کاری نکنید که افکارعمومی به چالش کشیده شود. برخی نمایندگان دیگر هم به دولت توصیه مشابهی داشتند، حتی برخی از همراهان احمدی‌نژاد در دولت هم نگران پس‌لرزه‌های نمایش فیلم بودند. 

کسی هم یادتان هست؟ 
آقای فروزنده، معاون پارلمانی رییس‌جمهوری، نگران بود که این مساله تنش دوباره‌ای در کشور به‌وجود آورد. 

خب در فرصت بین دو جلسه صبح و عصر توصیه شما به آقای لاریجانی چه بود؟ 
من ماجرا را برای ایشان توضیح دادم و پیشنهادم این بود که با رایزنی نگذاریم فضای جدیدی در کشور به‌وجود‌ آید. آقای لاریجانی اما نفی کردند که در این موضوع با احمدی‌نژاد حرفی بزنند. تاکید داشتند که باید شأن مجلس رعایت شود. به هر شکل برخی نمایندگان پیشنهادشان این بود که با احمدی‌نژاد حرف بزنند تا پخش فیلم منتفی شود. 

یعنی اگر حرف می‏‌زدند، احمدی‌نژاد می‏پذیرفت؟ 
به نظر من چنین گرایشی در شخص احمدی‌نژاد وجود داشت. آقای لاریجانی گفتند اگر این فیلم در شرایط موجود پخش نشود، دو روز بعد این زمزمه را ایجاد می‌کنند که چرا این فیلم پخش نشد و همان فیلم را بدتر پخش می‌کنند و آن را در «یوتیوب» می‌گذارند. به همین خاطر ایشان گفتند بگذارید هر کاری می‌خواهند انجام دهند من جلسه را اداره می‌کنم و شد آن چیزی که آن روز اتفاق افتاد و خودتان از نزدیک دیدید. 

 ‌آقای لاریجانی پس از پخش فیلم شما را به شهادت گرفتند. این کار از قبل هماهنگ شده بود؟ 
من روحم هم خبر نداشت و نمی‌دانستم. حتی چنددقیقه قبل روی صندلی‏ام نبودم. وقتی نشستم آقای لاریجانی اول آقای فرهنگی را شاهد گرفتند و من اصلا انتظار نداشتم از من سوالی بپرسند. اما آقای لاریجانی در جریان تماس واسطه مرتضوی با من بودند و می‌دانستند. من متن آماده‏ای نداشتم و حتی چندبار تپق زدم. 

شما به هر حال از نمایندگان نزدیک به ایشان هستید، آقای لاریجانی که از صبح در جریان ماجرا بود، چرا به شما چیزی نگفت؟ 
این روحیات شخصی آقای لاریجانی است. آدم مکتومی است و ظهور و بروز احساس ایشان را به راحتی نمی‏‌بینید و بخشی از آن به پیچیدگی ایشان بازمی‌گردد. 

فیلم نامفهوم بود و احمدی‌نژاد متن را از رو خواند. اشاره کوتاهی بود به تقاضای «فاضل لاریجانی» از مرتضوی برای«بابک زنجانی». چه به هنگام پخش فیلم و چه به هنگام قرائت متن چه حسی داشتید؟ 
خیلی متاثر شدم، ناراحتی‏‌ام از این جهت بود که خانواده‏‌ای که در انقلاب جایگاه داشت، به‌راحتی به‌خاطر فرصت‌‏طلبی شخصی یا سادگی یا زیاده‏‌خواهی مکدر می‌شود. این تکدر را نه به نفع رییس دولت وقت می‌دانستم و نه به نفع رییس مجلس. شرایط سختی برای من بود و واقعا استرس داشتم. 

«فاضل لاریجانی» را چقدر می‌‏شناختید؟ 
در تمام زندگی‌ام فقط یک‌بار ایشان را دیده‏‌ام. آن هم در دوره نخست نمایندگی. ایشان آن موقع مشاور آقای حسینی، وزیر ارشاد وقت در دانشگاه پیام نور بود. آن چیزی که از اقوال شنیدم این است که برخلاف دیگر لاریجانی‏‌ها، «فاضل لاریجانی» آدم ساده‌‏ای است و پیچیده نیست. شاید هم طمع دنیا بوده یا هر چیز دیگری. 

برای شما سوال نیست که چرا خیلی به ماجرای تخلف «فاضل لاریجانی» در این مدت پرداخته نشده؟ 
ببینید قطعا کار «فاضل لاریجانی» خلاف بوده. همچنین کار دیگرانی که چنین زمینه‌‏ای را فراهم کرده بودند هم درست نبوده، بخشی از آن هم طراحی بوده. 

خب همه می‌دانستند که هدف «احمدی‌نژاد» از پخش آن فیلم متزلزل‌ساختن جایگاه «علی لاریجانی» است، فکر می‌کنید چنین شد؟ 
نخست واکنش 22 بهمن قم را شاهد بودیم که عده‏‌ای به دلایلی تحریک شدند و ماجرای حمله به سخنرانی لاریجانی به وجود آمد. اما اینکه در بلندمدت می‌تواند جایگاه ایشان نفی شود، چنین اتفاقی نیفتاد. عتاب مقام‌معظم‌رهبری و واکنش سخت ایشان و غیرشرعی‌دانستن این مساله به‌نظرم بسیار تعیین‌کننده بود. 

خیلی‌ها معتقد بودند احمدی‌نژاد بنا داشت تا با پخش آن فیلم لاریجانی را تخریب کند و او را از ورود به عرصه انتخابات ریاست‌جمهوری باز دارد... 
همه متفق‌القول چنین نظری داشتند اما خب اصولا آن موقع ایشان تمایلی برای ورود به انتخابات نداشتند، نه سال 88 و نه در انتخابات اخیر. 

در انتهای جلسه هم که عکس تاریخی بوسه بر صورت رییس مجلس شکل گرفت، شما بعد از آن را روایت کنید. 
بعد از جلسه نمایندگان آقای لاریجانی را بدرقه کردند، ایشان هم به نمایندگان گفتند که ما سر انقلاب با کسی تعارف نداریم، از میان منسوبان و فامیل هر کسی بر خلاف اصول اقدام کند، خطاست. برای ما اصل نظام است و افراد و دوست و خویشاوند اصل نیستند. 

و سوال آخر اینکه فکر نمی‌کنید با وجود پرونده درخشان کمیته حقیقت‌یاب مجلس از حادثه حمله به سخنرانی لاریجانی، جای خالی سوال و رسیدگی به ماجرای «فاضل لاریجانی» احساس می‌شود؟ به‌ویژه اینکه آقای لاریجانی به گفته شما وعده داده بودند که پیگیر موضوع باشند، حتی از سوی خویشاوندانشان. 
بله به‌نظرم این مساله و سکوت، نقطه مغفول ماجراست و فردا هم در تاریخ این بخش خالی است و وظیفه همه است که برای آشکارشدن واقعیت اقدام کنند.
منبع: روزنامه شرق
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا